کودکی توماس ادیسون
زمان و مکان تولد
توماس ادیسون در 11 فوریه 1847 در یک روز سرد در روستای میلان از ایالت اوهایو به دنیا آمد. والدین او نانسی الیوت و ساموییل ادیسون، نام او را به یاد عموی بزرگش توماس گذاشتند. والدینش او را آل صدا می کردند. او هفتمین و آخرین فرزند خانواده بود. ادیسون در شهر بندی هورن از ایالت میشیگان بزرگ شد.
آل کوچولو می خواست همه چیز را در دنیای اطرافش بشناسد. زیاد سوال نمی کرد بلکه دوست داشت همه چیز را خودش درک کند.
بازیگوشی یا کنجکاوی
یک بار کندوی زنبورهای وحشی را شکست تا ببیند درون آن چیست. یک بار دیگر محو تماشای پرنده های شد که کرمها را از روی زمین بر می داشتند و پرواز می کردند. چند کرم را له کرد و در لیوان آبی حل کرد و آن را به دختر همسایه داد تا بنوشد و منتظر ماند تا ببیند آیا او هم می تواند پرواز کند. اما این کار باعث شد که از پدرش کتک بخورد.
هیچ چیز آل را از کار باز نمی داشت: نه زنبورها، نه کتک خوردن و نه زمانی که در یک انبار بزرگ گندم افتاد. خوشبختانه یک نفر او را دید و پاهایش را گرفت تا قبل از آنکه در میان گندم ها ناپدید شود او را بیرون بکشد.
شغل پدر توماس ادیسون
پدر آل یک آسیاب و نجاری کوچک داشت. در آن زمان کرجیهای بزرگ تنه های درخت چوب را از کانادا، با عبور از رودها به این منطقه می آوردند و در کارگاههای نجاری به الوار تبدیل می کردند. البته پدر ادیسون برای کسب درآمد کارهای مختلفی را انجام می داد. او نجاری می کرد، یک بقالی کوچک هم داشت، و یک باغچه که در آن سبزیجات می کاشت. حتی یک برج کوچک چوبی ساخت و هرکس در ازای پرداخت سکه ای می توانست بالای برج برود و حرکت کشتیها در رود نزدیک را ببیند.
ابتلا به بیماری سرخک
ادیسون در کودکی به بیماری سرخک مبتلا شد. در آن زمان داروی موثری برای این بیماری وجود نداشت. ادیسون چند روز در تب سوخت و تاولهای کوچکی روی سر و صورت و دستهایش پیدا شد. وقتی به حال عادی بازگشت متوجه شد که نمی تواند درست بشنود.
تحصیل و مدرسه
ادیسون فقط چندماه به مدرسه رفت. در مدرسه معلمان شکایت داشتند که ادیسون حواسش متوجه درس نیست. شاید گوشهایش نمی شنید، شاید هم حوصله اش سر می رفت. آل این قضیه را به مادرش گفت، مادرش بسیار عصابی شد، به مدرسه رفت و به معلم اعتراض کرد. بعد هم پسرش را از مدرسه بیرون آورد و خودش به تعلیم او پرداخت.
آل مطالعه را بسیار دوس داشت. اگر معلمش می دید که او با کمک مادر از عهده ی خواندن چه کتابهایی برمی آید خیلی تعجب می کرد. او کتابهایی درباره ی تاریخ، طبیعت و علوم را دوست داشت و به سرعت آنها را می خواند. در یکی از کتابها مطالبی درباره ی جریان برق، باطری و ابزارهای الکتریکی نوشته شده بود و آزمایش های ساده ای را شرح داده بود.
آل علاقه مند شد و شروع کرد تا همین آزمایش ها را در خانه انجام دهد. او از وسایلی مانند پر، قوطی واکس و بعضی داروهای شیمیایی که از داروخانه می خرید، استفاده می کرد. اتاق او پر بود از بطری و کوزه. مادرش ناچار شد تا جایی در زیرزمین برای او فراهم کند.
اولین کار ادیسون و تلگراف
در دوران کودکی ادیسون کامیون هنوز اختراع نشده بود و قطار هم به شهرشان نیامده بود. سرانجام روزی خط آهن به این شهر هم وصل شد. خطوط تلگراف بر روی تیرهای چوبی قرار دشات که در کنار خطوط راه آهن نصب شده بودند. اگر در حرکت قطار تاخیر پیش می آمد یا تصادفی اتفاق می افتاد، به سرعت دیگران را خبر می کردند. تلگراف حرکت قطارها را ایمن می کرد.
در آن زمان ارسال تلگراف گران بود و بیشتر بازرگانان از آن استفاده می کردند. اما گاه مردم عادی هم خبرهای مهم مثل تولد یک نوزاد را با تلگراف ارسال می کردند. ادیسون خودش یک دستگاه تلگراف کوچک ساخت و حروف مورس را هم یاد گرفت، او خطی میان خانه خودش و خانه دوستشان برقرار کشد. او و دوستش می توانستند با هم ارتباط داشته باشند.
ادیسون به زودی به کار در قطار پرداخت و آنجا بود که علاقه اش به تلگراف بیشتر شد.